ملیکا

ملیکا جان تا این لحظه 12 سال و 11 ماه و 1 روز سن دارد

علایق ملیکاجون

سلام سلام به توعزیزتر از جانم 

دختر گلم میخوام امروز از یکی از علایق توکه کتاب خواندن ،شعر خواندن وشعر گوش دادن است بگم :

امید زندگی مامان تواز همان نوزادی یا شاید بهتر است بگویم از همان جنینی علاقه خاصی به شعر داشتی وقتی نوزاد بودی بابابرات آهنگهای ریتم دار میخواند در هر حالتی بودی ساکت می شدی وبادقت گوش میدادی تاالان که شعرهایی که برات میخوانیم زود حفظ میکنی حتی از کتاب کلاس ششم شعرهایی را حفظ کردی،علی شیر خداو ای وطن و....

چند روز پیش وقتی رفته بودیم خونه مامانی عمه مریم که مربی پیش دبستانی است از شعرهای بچه های مهد کودک برات آورد ویکی را برات خواند وگفت اگر این را حفظ کردی شعرهای بلندتری بهت می دم .

عزیزدلم فردای آنروز که خواستم برات بخونم دیدم خودت همان شب با چند بار خواندن عمه مریم حفظ کردی فقط خجالت می کشیدی پیش عمه بخونی .

به من گفتی زنگ بزن به عمه بگو من شعرم را حفظ کردم پس حالا شعر بزرگ تر به من بده.اون شعر این بود:

ای بچه مودب             میوه نخور نشسته                               رویش مگس نشسته

اول بشور با دقت           بعدا بخور با لذت

گلم بعدازآن روز تا میوه میگیرم میگی اول بشور با دقت وبعدا بخور با لذت.

عزیز مادرعلاقه توبه شعر جنبه ژنتیکی داره چون بابا هم شعر میگه.                   

نازنینم علاقه توبه کتاب خوانی هم گاهی اوقات مارا خیلی اذیت میکنه چون کتابهای زیادی داری وروزانه ماهرکدام آنها را برای تو چندین بار میخونیم.

من یا بابا خواندیم به اون یکی میدی میگی دوباره بخونید اگر بعضی وقتها ماخسته بشیم بخواهیم جایی از کتاب را نخونیم به سرعت اون قسمت را خودت میگی.این را هم بگم تواین چند روزه چندتا کتاب داستان دیگه هدیه گرفتی وکلی ذوق کردی.

اینهم عکس کتابهات 

اینجاهم خودت  داری رنگ امیزی میکنی.

انجا با حس  وصدای بلند کتاب میخوندی.


تاریخ : 28 اردیبهشت 1393 - 22:02 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 1308 | موضوع : وبلاگ | 10 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام