ملیکا

ملیکا جان تا این لحظه 12 سال و 10 ماه و 18 روز سن دارد

الهی آمین ...


ملیک واستخر توپ

ملیک واستخر توپ


تاریخ : 22 مرداد 1393 - 20:38 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 1794 | موضوع : فتو بلاگ | 4 نظر

خاطرات سفر

ملیکا جان دختر گلم وقتی به شمال رفتم توخیلی خوشحال بودی وخیلی ذوق میکردی که میخواستیم بریم برای همین وقتی که اونجا بودیم هر روز به باغ بابایی رضا میرفتی کلی پیاز اززمین جمع میکردی وخیار وچیزهای دیگه میکندی  ومی اوردی برای من وخیلی خوشحال وشاد بودی

هرروز به من وباباجون میگفتی منوببرید رودخانه وماهم این کار رامیکردیم یک روز بابا برایت ازرودخانه 3تا ماهی گرفت وتوبا آنها بازی میکردی وآنقدر بهشون غذا میدادی که مامیگقتی نکنه آنها بمیرن وروزی چند بار بابا آب آنها راعوض میکرد.

یک روز که بابایی رضارفته بود توباغ وداشت درختان را آبیاری میکرد وتوهم طبق معمول همراه اون بودی شیلنگ آب را از بابایی گرفتی وخودت مشغول آبیاری شدی الهی قربونت برم که از این کار خیلی لذت میبردی.

 

عزیزدلم عکسهای خیلی زیبایی بابا ازت گرفت ولی هچکدام آنها آپلود نمیشه ومجبور شدیم عکسهایی که با گوشیهامون ازت گرفتیم را بذاریم .


تاریخ : 21 مرداد 1393 - 06:51 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 838 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

عکسهای تولد

سلام به دوستای گلم

یه مدتی نبودم رفته بودم مسافرت جای همه شما خالی بود خیلی خوش گذشت عکسهای خیلی قشنگی گرفتم ولی متاسفانه هیچکدام آپلود نمیشه .

حالا میخوام یه سری ازعکسای تولدم را بذارم

عکسهایی هم با دوستام گرفتم که اگر آپلود بشه آنها رامیگذارم .

یه وقتی نگید کیک نداشتم کیک تولد یه خرگوش بود که وقتی این عکسها را میگرفتم آنرا مهمانها نوش جان کرده بودند واینها کادوهای تولدم هستند.

 


تاریخ : 18 مرداد 1393 - 20:07 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 943 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

دوباره اومدم ...

سلام به دوستای گلم...

 

یه مدتی نبودم ،چون جابجایی داشتیم وتا برقراری مجدد اینترنت یک ماه طول کشید...

 

دلم برای همتون تنگ شده بود ...خوشحالم که دوباره شمارو دارم...توی این مدت ماجراهای زیادی داشتم که

براتون باعکس تعریف میکنم...

از همه ی اونهایی که تو این مدت به یادم بودن وبرام پیام گذاشتن ممنونم ...


تاریخ : 23 تیر 1393 - 06:36 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 688 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر

ملیکاوخرسش..

ملیکاوخرسش..


تاریخ : 13 خرداد 1393 - 22:19 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 818 | موضوع : آرت بلاگ | 13 نظر

تمبر ملیکا ...

تمبر ملیکا ...


تاریخ : 08 خرداد 1393 - 18:55 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 872 | موضوع : فتو بلاگ | 8 نظر

شمع وگل و ..ملیکا ..

شمع وگل و ..ملیکا ..


تاریخ : 06 خرداد 1393 - 18:44 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 1222 | موضوع : فتو بلاگ | 4 نظر

اولین خوابهای عمر من ...

اولین خوابهای عمر من ...


تاریخ : 06 خرداد 1393 - 18:42 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 778 | موضوع : فتو بلاگ | 2 نظر

مسواک زدن ملیکاجون

سلام دوستای خوبم

امروز میخوام یه شعر که درباره مسواک زدنه وتازه یاد گرفتم بگم چون من مسواک زدن را خیلی دوست دارم وهمیشه موقع خواب مسواک میزنم .وقتی کوچیک بودم مامانم با مسواک انگشتی برام مسواک میزد.

من یه روز توتلویزیون دیدم یه آقای دکتر میگفت نباید زیاد شکلات بخوریم وبعد از خوردن آنها باید مسواک بزنیم من هم به حرف بابا ومامانم وآقای دکتر گوش میدم ومسواک میزنم تا دندونام خراب نشه..

حالا شعری که یاد گرفتم:

پیشی میگفت به موش         فسقلی دندونت کوش

تنبل نشو جون من              توهم یه مسواک بزن

وگرنه گریون میشی            پیر وبی دندون میشی

حالاعکسهای من که دارم مسواک میزنم



تاریخ : 04 خرداد 1393 - 22:55 | توسط : مامان و بابا | بازدید : 866 | موضوع : وبلاگ | 9 نظر